English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (6078 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
time fire U تیر زمانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
answer U زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answered U زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answering U زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answers U زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
slice U مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slices U مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
session U 1-زمان یک کار. 2-مدت زمانی که برنامه یا فرآیند اجرا میشود یا فعال است
sessions U 1-زمان یک کار. 2-مدت زمانی که برنامه یا فرآیند اجرا میشود یا فعال است
sometime U یک زمانی
lag U تاخیر زمانی
lag U زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lagged U تاخیر زمانی
lagged U زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lags U تاخیر زمانی
lags U زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
average U متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averaged U متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averages U متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averaging U متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
machine U کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machined U کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machines U کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
stop U زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
stopped U زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
stopping U زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
stops U زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
sense U زمانی که RAM از حالت خواندن به نوشتن می رود
sensed U زمانی که RAM از حالت خواندن به نوشتن می رود
senses U زمانی که RAM از حالت خواندن به نوشتن می رود
compilation U زمانی که طول می کشد تا کامپیوتر برنامه را کامپایل کند
compilations U زمانی که طول می کشد تا کامپیوتر برنامه را کامپایل کند
chronological U ترتیب زمانی وقوع
chronological U دارای ربط زمانی
queue U مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند
queued U مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند
queueing U مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند
queues U مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند
background U فرآیندی که در هر زمانی و بدون توجه به کاربر اجرا میشود
backgrounds U فرآیندی که در هر زمانی و بدون توجه به کاربر اجرا میشود
connect U مدت زمانی که کاربر دارد یک سیستم محاورهای میشود
connects U مدت زمانی که کاربر دارد یک سیستم محاورهای میشود
dead U دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
identities U عدد یکتا که توسط کلمه رمز استفاده می شدو تا برای کاربر مشخص کند چه زمانی وارد سیستم شود
identity U عدد یکتا که توسط کلمه رمز استفاده می شدو تا برای کاربر مشخص کند چه زمانی وارد سیستم شود
lifetime U مدت زمانی که وسیلهای مفید است یا قدیمی نشده است
lifetimes U مدت زمانی که وسیلهای مفید است یا قدیمی نشده است
time U زمانی موقعی
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time U زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال صبر کنند
time U خیر زمانی مشخصی ایجاد کند
time U ایجاد پشتیبان خودکار پس از یک مدت زمانی یا در یک زمان مشخص در هر روز
time U زمانی که طول می کشد تا دیسک چرخان پس از قط ع برق می ایستد
time U زمانی که جمع کننده عمل جمع را انجام میدهد
time U زمانی که به صورت ساعت , دقیقه , ثانیه و... بیان شود
timed U زمانی موقعی
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed U زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال صبر کنند
timed U خیر زمانی مشخصی ایجاد کند
timed U ایجاد پشتیبان خودکار پس از یک مدت زمانی یا در یک زمان مشخص در هر روز
timed U زمانی که طول می کشد تا دیسک چرخان پس از قط ع برق می ایستد
timed U زمانی که جمع کننده عمل جمع را انجام میدهد
timed U زمانی که به صورت ساعت , دقیقه , ثانیه و... بیان شود
times U زمانی موقعی
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times U زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال صبر کنند
times U خیر زمانی مشخصی ایجاد کند
times U ایجاد پشتیبان خودکار پس از یک مدت زمانی یا در یک زمان مشخص در هر روز
times U زمانی که طول می کشد تا دیسک چرخان پس از قط ع برق می ایستد
times U زمانی که جمع کننده عمل جمع را انجام میدهد
times U زمانی که به صورت ساعت , دقیقه , ثانیه و... بیان شود
eternities U بی زمانی
eternity U بی زمانی
voltage U خیر زمانی دو وسیله که با هم تنظیم می شوند یا به علت اختلال در خط ایجاد میشود
voltages U خیر زمانی دو وسیله که با هم تنظیم می شوند یا به علت اختلال در خط ایجاد میشود
traffic U تعداد پیام ها و داده ارسالی روی شبکه یا سیستم در یک دوره زمانی
trafficked U تعداد پیام ها و داده ارسالی روی شبکه یا سیستم در یک دوره زمانی
trafficking U تعداد پیام ها و داده ارسالی روی شبکه یا سیستم در یک دوره زمانی
traffics U تعداد پیام ها و داده ارسالی روی شبکه یا سیستم در یک دوره زمانی
available U دوره زمانی ای که در آن سیستم استفاده میشود
horizontal U مدت زمانی که اشعه تصویر در صفحه نمایش به اول خط بعد برمی گردد از آخر خط قبل
internal U زمانی در سیستم کامپیوتری که تحت کنترل مستقیم اپراتور نیست
recoveries U زمانی که وسیله RAMاز حالت خواندن به نوشتن می رود
recovery U زمانی که وسیله RAMاز حالت خواندن به نوشتن می رود
duration U مدت زمانی که چیزی سالم می ماند
outage U مدت زمانی که سیستم کار نمیکند
outages U مدت زمانی که سیستم کار نمیکند
peak U زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
peak U زمانی در روز که بیشترین توان استفاده میشود
peaking U زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
peaking U زمانی در روز که بیشترین توان استفاده میشود
peaks U زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
peaks U زمانی در روز که بیشترین توان استفاده میشود
productive U مدت زمانی که یک کامپیوتر میتواند کارهای بدون خطا را انجام دهد
productive U مدت زمانی که یک محصولی ساخته میشود
hold U پاسهای زمان بندی سفکرون برای سیگنال زمانی تلویزیون
holds U پاسهای زمان بندی سفکرون برای سیگنال زمانی تلویزیون
noise U اختلال در سیگنال به علت اشکار در مدتهای زمانی کوتاه
noises U اختلال در سیگنال به علت اشکار در مدتهای زمانی کوتاه
addition U زمانی که طول می کشد تا جمع کننده عمل جمع را انجام دهد
additions U زمانی که طول می کشد تا جمع کننده عمل جمع را انجام دهد
Other Matches
uptime U پریود زمانی که در طول ان یک سیستم کامپیوتر فعال است یا صحیح عمل میکندیک دوره زمانی که تجهیزات بدون خرابی کار می کنند
ppm U Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
assembly U 1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
synchrony U هم زمانی
time sense U حس زمانی
onetime U یک زمانی
synchronization U هم زمانی
monomial U یک زمانی
whilom U یک زمانی
simultaneeity U هم زمانی
time limits U حد زمانی
time limit U حد زمانی
contemporaneousness U هم زمانی
timeline U خط زمانی
on <prep.> U در [زمانی]
temporal U زمانی
spatiotemporal U فضایی و زمانی
throughput time U اشتراک زمانی
temporal sign U علامت زمانی
temporal maze U ماز زمانی
schedules U برنامه زمانی
scheduled U برنامه زمانی
time division multiplex U تسهیم زمانی
schedule U برنامه زمانی
time base U مبدا زمانی
time constant U ثابت زمانی
time jitter U اختلال زمانی
time estimation U براورد زمانی
time error U خطای زمانی
time fuse U ماسوره زمانی
time division multiplexing U تسهیم زمانی
time disorientation U گم گشتگی زمانی
time dilation U پارادوکس زمانی
time horizon U افق زمانی
time flutter U اختلال زمانی
time bar U محدودیت زمانی
timetabled U برنامه زمانی
time lags U فاصله زمانی
time lags U تاخیر زمانی
time lag U فاصله زمانی
time lag U تاخیر زمانی
time sharing U اشتراک زمانی
time scales U مقیاس زمانی
time scale U مقیاس زمانی
time limits U محدودیت زمانی
time limits U محدوده زمانی
flashback U وقفه زمانی
flashbacks U وقفه زمانی
timetable U برنامه زمانی
timetables U برنامه زمانی
timetabling U برنامه زمانی
time priority U تقدم زمانی
mechanical time fuze U ماسوره زمانی
interval U فاصله زمانی
yore U در زمانی بسیاردور
in a short time U در اندک زمانی
discrete time U با گسستگی زمانی
continuous time U با پیوستگی زمانی
time limit U محدودیت زمانی
clock paradox U پارادکس زمانی
temporal U جسمانی زمانی
lapse U فاصله زمانی
lapses U فاصله زمانی
lapsing U فاصله زمانی
time limit U محدوده زمانی
timer switch U کلید زمانی
time yield limit U حد تسلیم زمانی
time pressure U فشار زمانی
time yield U تسلیم زمانی
vintage model U الگوی زمانی
no longer U نه دیگر [زمانی]
timetrend U روند زمانی
time frames U چارچوب زمانی
time frame U چارچوب زمانی
pressure of time U فشار زمانی
When I came in U زمانی که من تو آمدم
unit of time U واحد زمانی
time table U جدول زمانی
time interval U فاصله زمانی
time schedule U برنامه زمانی
timeline U تسلسل زمانی
time quantum U ذره زمانی
time priority U اولویت زمانی
time preference U رجحان زمانی
time preference U ارجحیت زمانی
time preference U ترجیح زمانی
time path U مسیر زمانی
time score U نمره زمانی
time slice U برش زمانی
no longer U نه بیشتر [زمانی]
time study U بررسی زمانی
time series U سریهای زمانی
synchronises U انطباق زمانی داشتن
synchronised U انطباق زمانی داشتن
age hardening U سخت گردانی زمانی
capacitive time constant U ثابت زمانی فرفیت
time lag U فاصله زمانی مرده
synchronising U انطباق زمانی داشتن
monsoons U باد وباران زمانی
monsoon U باد وباران زمانی
time lags U فاصله زمانی مرده
input time constant U ثابت زمانی اولیه
synchronizes U انطباق زمانی داشتن
synchronize U انطباق زمانی داشتن
asynchronous time division multiplexing U تسهیم زمانی ناهمگام
time fire U تیراندازی با گلوله زمانی
inductive time constant U ثابت زمانی القا
low time constant U ثابت زمانی کوچک
magnetic time relay U رله زمانی مغناطیسی
rate of time preference U نرخ برتری زمانی
timing U برنامه ریزی زمانی
o technique U تحلیل عوامل زمانی
since he was in petticoats U از زمانی که بچه بود
time series data U امار سریهای زمانی
tdm U تسهیم زمانی ultiplexing
time slicing U برش زمانی زدن
time slicing U تقسیم بندی زمانی
time average symmetry U تقارن میانگین زمانی
time series analysis U تحلیل سریهای زمانی
time sampling U نمونه گیری زمانی
time division multiplexing U انتقال چندتایی زمانی
vintage model U الگوی مقطع زمانی
distributed lag U توزیع فاصله زمانی
chronologic U دارای ربط زمانی
cross sectional data U داده ها در یک مقطع زمانی
serve time <idiom> U زمانی رادرزندان بودن
cotidal U دارای هم زمانی در طغیان اب
high burst U تیر زمانی بالا
aging U سخت گردانی زمانی
time table U جدول زمانی ورود و عزیمت
age hardening susceptibility U تقبل سخت گردانی زمانی
time out U معتبر نبودن پس از یک دوره زمانی
decision lag U تاخیر زمانی در تصمیم گیری
synchronous time division multiplexing U تسهیم زمانی همگام یاهمزمان
chronograph U الت سنجش فواصل زمانی
airburst ranging U تنظیم تیر زمانی بالا
strain age hardening U سخت گردانی کرنشی زمانی
strain age harden U سخت کردن کرنشی زمانی
final U رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
lap chart U جدول زمانی برای هر دور
finals U رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
greatuncle U زمانی برابر 00852 سال
marginal rate of time preference U نرخ نهائی ترجیح زمانی
valve duration U مدت زمانی که سوپاپ بازمیماند
social rate of time preference U نرخ ترجیح زمانی اجتماعی
time utility U بهره گیری از شرایط زمانی
time constant of an exponential quantity U ثابت زمانی یک کمیت نمایی
time out of minds U زمانی که کسی یاد ندارد
phase U دوره زمانی اجرای برنامه
phased U دوره زمانی اجرای برنامه
phases U دوره زمانی اجرای برنامه
leases U استفاده از قطعه در زمانی و پرداخت قیمت
run duration U مدت زمانی که برنامه اجرا میشود
crippling U پرتاب توپ زمانی که حساب 0-3 یا 1-3 است
He was quite a fellow in his day. U زمانی برای خودش آدمی بود
air hardening U سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
transient U خطای موقت که درمدت زمانی رخ میدهد
cripple U پرتاب توپ زمانی که حساب 0-3 یا 1-3 است
cripples U پرتاب توپ زمانی که حساب 0-3 یا 1-3 است
crippled U پرتاب توپ زمانی که حساب 0-3 یا 1-3 است
time lags U زمان تلف شده سکته زمانی
phase U مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
transients U خطای موقت که درمدت زمانی رخ میدهد
lease U استفاده از قطعه در زمانی و پرداخت قیمت
variable time fuse U ماسوره زمانی متغیر VTF:abb
phased U مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
mechanical time fuze U ماسوره زمانی خودکار یا زمان مکانیکی
time preference theory of interest U نظریه بهره بر مبنای رجحان زمانی
time lag U زمان تلف شده سکته زمانی
phases U مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
targetting U مدت زمانی که برنامه هدف اجرا میشود
stdm U SynchronousTime-Devision تسهیم زمانی همگام ultiplexing
clocks U دوره زمانی بین دو باس ساعت متناوب
targetted U مدت زمانی که برنامه هدف اجرا میشود
coding delay U تاخیر زمانی مربوط به کشف رمز و پیام
transients U بخشی از حافظه موقت که در مدت زمانی رخ میدهد
flash to bang time U فاصله زمانی بین نور و صدای گلوله
transient U بخشی از حافظه موقت که در مدت زمانی رخ میدهد
cross that bridge when you come to it <idiom> U [به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
targeting U مدت زمانی که برنامه هدف اجرا میشود
targets U مدت زمانی که برنامه هدف اجرا میشود
atdm U AsychronousTime-Division تسهیم زمانی ناهمگام ultiplexing
run duration U مدت زمانی که کامپیوتر برنامهای را اجرا میکند
target U مدت زمانی که برنامه هدف اجرا میشود
targeted U مدت زمانی که برنامه هدف اجرا میشود
keying interval U فاصله زمانی بین دو انعکاس موج رادار
clock U دوره زمانی بین دو باس ساعت متناوب
masters U سیگنال زمانی که تمام قط عات سیستم با آن سنکرون می شوند
PPQN U قالب زمانی معروف که در استاندارد MIDI استفاده میشود
MTF U متوسط زمانی که یک وسیله تا پیش از خرابی کار میکند
master U سیگنال زمانی که تمام قط عات سیستم با آن سنکرون می شوند
zero condition U حالت یک سلول مغناطیسی زمانی که صفر را نمایش میدهد
mastered U سیگنال زمانی که تمام قط عات سیستم با آن سنکرون می شوند
cycle U زمانی که بین دو باس ساعت متمادی صورت می گیرد
cycled U زمانی که بین دو باس ساعت متمادی صورت می گیرد
cycles U زمانی که بین دو باس ساعت متمادی صورت می گیرد
chronology U شرح وقایع بترتیب زمانی علم ترتیب تاریخ
operation U مدت زمانی که عملیات باید حلقه اجرا را طی کند
cpu U مدت زمانی که بازیابی و اجرای دستور طول می کشد
cpu U کل زمانی که CPU برای پردازش دستورات نیاز دارد
Recent search history Forum search
1چیزی که عوض داره گله نداره
1confinement factor
1شما تا چه زمانی حراجی خواهید داشت؟
1معنی اصطلاحی nonconversation چیست؟
2زمانی که دندان من شروع به درد می کند
2زمانی که دندان من شروع به درد می کند
1چه زمانی باید اتاق تحویل بدم
0نحوه کار با نرم افزار waze
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com